چین، جنگ سرد دوم امریکا
به گزارش تا بینهایت، دولت دونالد ترامپ، ارتباط با چین را تهدیدی از سوی یک قدرت استبدادی یافت و برای رویارویی با آن اقداماتی تک محوری را پیش گرفت. چراکه ترامپ، هم پیمانان قدیمی را بیشتر از یک شریک، نوکر و زیردست می دانست. اما جو بایدن برای ورود به استراتژی رویارویی با چین باید راهی متفاوت را برگزیند.
با ما همراه باشید و با تور چین ارزان از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
به عبارت دیگر احتیاج به تعاملی چشمگیر با کشورهایی همفکر دارد تا بتواند کوشش های آنها را به سود خود کند. بدون شک در راستا یافتن این هم پیمانان جدید موانع بسیاری پیش روی دولت جدید امریکا خواهد بود اما مزایای آن هم به همان نسبت ارزنده است.
برای درک علت بهره گیری از این استراتژی باید نگاهی به تفاوت جنگ سرد با چین و جنگ سرد چند سال قبل دنیا داشته باشیم. برخلاف دوره قبل که اتحاد جماهیر شوروی بر ایدئولوژی و سلاح های هسته ای تمرکز داشت، میدان نبرد امروز بر فناوری اطلاعات مانند انتقال داده ها، شبکه نسل 5 تلفن همراه، استانداردهای اینترنتی، هوش مصنوعی و رایانه های پیشرفته واقع شده است. بنابراین در روابط امریکا یا چین تنها قدرت نظامی مطرح نیست بلکه اقتصاد پویا حرف نخست را می زند و حتی گاهی تحقیقات علمی نیز می تواند فزونی هایی برای هر یک در این رقابت ایجاد کند.
جنگ سرد اول، دو دنیا متفاوت را به تصویر کشید اما بازیگران جنگ سرد دوم، پیوند بیشتری با هم دارند. شاید علت این امر به ورود چین به اقتصاد دنیای بویژه پس از عضویت در سازمان تجارت دنیای در سال 2001 بازگردد. ولی در عین حال نباید دستاوردهای گسترده تکنولوژیک این کشور را نادیده گرفت. چراکه به طور مثال در حوزه ریزتراشه ها، طرح های انگلیسی و امریکایی شاید در کارخانه های تایوان و با تجهیزات هلندی و ژاپنی و لنزهای آلمانی ساخته شوند اما در نهایت این کارخانه های چینی هستند که می توانند آن را روی سخت افزارها سوار نمایند.
حزب کمونیست چین، تکنولوژی ها را راستا دستیابی به قدرت یافته است و در این راه بازار گسترده و انگیزه و سختکوشی استعدادهایش بسیار کارگشا است. از طرفی چین با آگاهی از شرایط، تکنولوژی اش را با قراردادهای مطمئن صادرات عرضه و خود را به عنوان یک قدرت دیجیتال در بازار دنیای معرفی نموده است.
در برابر این پیشرفت ها، آقای ترامپ با واکنشی یکسویه و فرسایشی به موفقیت هایی دست یافت. او توانست با تهدید بعضی هم پیمانانش به تحریم شبکه نسل 5 شرکت چینی هواوی و تهدید به تحریم کارخانه های فراوری نماینده ریزتراشه های این برند، تا حدودی به آن آسیب بزند. اما این اقدام در بلندمدت به سود چین تمام شد. چراکه این کشور در ساخت ریزتراشه هایی در کلاس دنیای اش به خودکفایی رسید. اما نتیجه مهمتر از این شرایط این است که زورگویی امریکا با چشم انداز کوتاه دسترسی به منافع خود، می تواند با انزوای هر یک از هم پیمانانش در راستا دسترسی به فناوری ها، این کشور را از صندلی مورد نظرش دور کند.
دادگاه عالی اتحادیه اروپا تا به امروز دو بار انتقال داده به امریکا را ممنوع نموده است و سیاستگذاران اروپایی درصدد تبیین لوایحی هستند تا با معین مالیات دیجیتال برای غول های فناوری امریکایی، مالکیت های خارجی و بویژه امریکایی را محدود نمایند. در این شرایط، تعامل پرسود می تواند مناقشه با اروپا را به همکاری بدل کند. به عبارت دیگر به جای بحث بر سر راه های مقابله، طرفین می توانند بر سر مسائلی مانند مالیات ها، قوانین مالکیت و زنجیره فراوری توافق نمایند. به طور مثال، قانون حفاظت از داده های عمومی اروپا یکی از راه های استانداردسازی تعامل خارج از قاره سبز خواهد شد. چراکه همکاری نزدیک اطلاعاتی، هم پیمانان را می تواند در برابر تهدیدات امنیتی هکرها یا شرکت های فناوری چینی آماده تر سازد. همچنین تعامل فناوری با تکیه بر استانداردهای بومی می تواند علاوه بر ایجاد محیطی دلپذیر برای فعالیت کارخانه ها از فروپاشی جوامع نیز محافظت کند.
بنابراین امریکا به جای انزواطلبی، با بهره گیری از یک تعامل پرسود و همکاری نزدیک با کشورهای هم دیدگاهش می تواند صندلی پیشتاز خود در رقابت فناوری را حفظ کند. این تعامل همچنین می تواند فراتر از مرزها رفته و امریکا را به مکانی برای جذب استعدادهای خارجی و پایگاه تحقیقاتی فناوری دنیا بدل کند. این همان نقطه ضعف چینی ها است. بسیاری بر این باورند که چنین همکاری هایی احتیاجمند توافق تشکیلاتی مانند ناتو یا سازمان تجارت دنیای است اما این فرایند در این راستا بسیار زمانبر خواهد بود. راه ساده تر نیز پیشبرد این هدف از مجرای گروه هفت است. به هر حال این تعامل پرسود به سادگی به دست نمی آید. چراکه امریکا مانند سابق قدرت برتر دنیا نیست و دیگر صندلیی را که بعد از جنگ دنیای دوم به دست آورده بود، ندارد. بنابراین باید به توافقات جامع با هم پیمانانش در حوزه های مختلف-مالیات، خصوصی سازی، سیاستگذاری صنعتی و...- روی آورد تا بتواند برای سال ها ساختارش را حفظ کند. اما استراتژی کارآمدی در خارج جز با توافق دو حزب در واشنگتن محقق نخواهد شد.
در نقطه مقابل، هم پیمانان اروپایی واشنگتن نیز باید به این توافق تن بدهند و حتی به کشوری اعتماد نمایند که بارها از سوی رئیس جمهوری اش (ترامپ) تحقیر شده اند. بعضی کشورهای اروپایی نیز باید رؤیای ابرقدرت شدن و جدایی از چین و امریکا را تعدیل نمایند. چراکه در برهه فعلی قربانی کردن این رؤیا مزایای بیشتری خواهد داشت. یک تعامل پرسود می تواند بر رقابت با چین در حوزه فناوری متمرکز گردد و با مصالحه در بعضی بخش ها معضلاتی مانند بحران گرمایش زمین، بهداشت و کنترل تسلیحات را تحت مدیریت درآورد. دست آخر اینکه یک تعامل پرسود با ممانعت از وقایع پیش بینی نشده، دنیا را به مکانی امن تر بدل می نماید. به عبارت دیگر وقتی ابرقدرت ها در راستا تضاد دیدگاه ها قرار می گیرند این تعامل بهترین علاج خواهد بود.
منبع: Economist
منبع: ایران آنلاین