ابن اَحْمَر؛ فقیه شاعری از اندلس
به گزارش تا بینهایت، ابوالولید اسماعیل بن یوسف خزرجی معروف به ابن اَحْمَر، ادیب، شاعر، فقیه و مورخ قرن هشتم و نهم هجری است.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری خبرنگاران- بارها شنیده ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل کوشش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته اند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشه چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران تألیف دکتر علی اکبر ولایتی که به سال 1392 در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده ایم.
ابوالولید اسماعیل بن یوسف خزرجی، ادیب، شاعر، فقیه و مورخ قرن هشتم و نهم هجری است.
مخلوف کنیه او را ابوالفداء گفته است. احمر شهرت یکی از نیاکان او بوده است. تاریخ دقیق تولد او معلوم نیست اما دایه به استناد برخی نشانه ها تولد وی را میان سال های 725-727ق / 1325-1327م دانسته است.
وی نسب خود را به بنونصر، از حاکمان غرناطه می رساند و می گوید به دنبال اختلاف هایی که در اندلس با عموزادگان خود (ملوک احمر) و فرمانروایان بنونصر داشت، به ناچار ترک دیار کرد و به مغرب، قلمرو فرمانروایی بنومرین روی آورد؛ زیرا ملوک احمر ریختن خون وی را مباح دانسته بودند. ظاهراً ابن احمر در زمان امیر یوسف یکم (حکومت: 725-733ق) اندلس را ترک کرد و در زمان پادشاهی ابوالحسن علی مرینی در مغرب بدان جا وارد شد.
ابن احمر در مغرب از نزدیکان خاص ابوعنان، پسر ابوالحسن مرینی شد و تا مرگ وی همیشه همدم او بود. چنان که در 758ق/1357م که ابوعنان به افریقیه لشکر کشید، ابن احمر نیز همراه او بود. با مرگ ابوعنان اقتدار پادشاهان مرینی رو به کاهش گذاشت و وزیران، کاتبان و حاجبان بر کارها چیره شدند. رابطه ابن احمر نیز با پادشاهان مرینی سست شد و ضمن مدیحه هایی حاجبان و کاتبان تازه به قدرت رسیده را ستود.
ابن احمر در فاس درگذشت. تاریخ درگذشت وی به درستی روشن نیست. ابن قاضی مرگ او را در 807ق و تبنکتی در 810ق دانسته است.
ابن احمر محضر بسیاری از نام آورترین استادان روزگار خود را در فقه، حدیث، انساب، تاریخ و ادب دریافت. ابن آجرّوم، وانشریشی، فشتالی و مکناسی از استادان او بوده اند که از برخی از خبرنگارانن اجازه روایت گرفت. او با بزرگان روزگار خود، از جمله لسان الدین ابن خطیب، نیز پیوند داشت. درباره ارتباط وی با ابن خطیب اطلاع چندانی در دست نیست. گم شدن بخش بزرگی از شرح حال ابن خطیب در نثیرالجمان نوشته ابن احمر بر این ابهام افزوده است. ابن احمر حدود یک چهارم کتاب نثیر فرائد را به بررسی شعر و نثر ابن خطیب اختصاص داده و با وجود انتقاد از لحن گزنده این خطیب در کتاب، وی را ستوده است.
وی در شعر و نثر خود از شیوه خاصی پیروی نکرده است. نثر او آکنده از آرایه های بدیعی است و فقط در کتب تراجم خود، نثیر الجمان، نثیر فرائد الجمان و مستودع العلامة، به نثر مرسل روی آورده است.
وی نسبت به هم عصران خود، بیشتر از آیات و احادیث اقتباس می کند و گاه واژگان خاص علوم فقه، تاریخ، نجوم و اسامی کتاب ها را در خلال نثر خود می آورد. این گونه نگارش فقط مختص نثر او نیست بلکه در شعر او نیز به کار رفته است. شعر او بیشتر شعر مناسبات است. قصیده های او که بیشتر در مدح پادشاهان، کاتبان و حاجبان آنهاست، ارزش ادبی چندانی ندارد. وی گاه غزل و رثا نیز سروده است. در میان این گونه اشعار او آثاری زیبا و دلنشین یافت می شود. بیشتر آثار ابن احمر در زمینه تاریخ، شعر و ادب است. آثار او عبارت اند:
1. نثیر فرائد الجمان فی نظم فحول الزمان، این کتاب مجموعه اشعاری است همراه با شرح حال شاعران که به کوشش محمد رضوان دایه در 1967 چاپ شده است؛
2. نثیرالجمان فی شعر من نظمنی و ایّاه الزمان، موضوع این کتاب نیز همانند نثیر فرائد است و در 1987 به کوشش محمد رضوان دایه، به چاپ رسید؛
3. شرح البرده بوصیری که ابن قاضی، تنبکتی و کتانی از آن یاد کرده اند؛
4. عرائس الامراء و نفائس الوزراء؛
5. المنتخب من درر السلوک فی شعرالخلفاء الاربعة و الملوک، از این کتاب تنها خود ابن احمر یاد کرده است؛
4104/
منبع: خبرگزاری دانشگاه آزاد آنا